سیاست و حکومت در نظر امام سجاد
سیاست و حکومت در نظر امام سجاد
امام سجاد عليهالسلام و حضرت زينب سلام الله عليها دو رکن اساسي نهضت سالار شهيدان، ابي عبدالله(ع) هستند که بي ترديد دوام و بقاي نهضت حسيني مديونفداکاريهاي آنهاست.
متاسفانه چهره قهرمانانه امام سجاد(ع) توسط بعضي از دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه تحريف شده و از امام به عنوان چهرهاي پيوسته بيمار و کنار از مسائل سياسي !! ساخته اند. بي ترديد اين تلقي نسبت به ساحت مقدس اين امام شجاع وخستگي ناپذير ظلمي سترگ است ! زنده ترين دليل مطلب خطبه هاي افشاگرانه امام سجاد(ع) در کوفه و شام و موضع سازش ناپذير امام با ستمگران و برخوردخشمگينانه با عالمان درباري است.
در اين زمينه در مجالي ديگر به تفصيل سخن گفته ايم. در اين مقاله برآنيم شاهدي ديگر بر حضور فعال سياسي امام(ع) در صحنه سياسي آورده تا اندکي از حق آن امام مظلوم ادا شده باشد. بنابراين، موضعگيري حضرت را در باره دو قيام گسترده اي را که در زمان وي صورت گرفت يعني قيام توابين و قيام مختار به مخاطبان آشنا تقديم ميکنيم:
از جمله مباحثي که در سيره سياسي حضرت امام زين العابدين(ع) بايد مورد توجه قرار گيرد. موضع امام(ع) در برابر قيام توابين و قيام مختار است. براي بررسي دقيق اين موضوع بايد چند نکته به عنوان تغذيه اين بحث مورد توجه قرارگيرد:
مشروعيت قيام
1 امامان شيعه(ع) پيوسته به شيعيان سفارش ميکردند، زير هرعلمي که تحت عنوان قيام بلند شد قرارنگيريد، بلکه ابتدا مشروعيت آن قيام را احراز کنيد، آن گاه با آن همراه شويد که در غير اين صورت خونتان هدرخواهد شد و چنين تعليل مي فرمودند که شما دو جان نداريد که با يکي تجربه کنيدو با ديگري زندگي !! يک جان بيش تر نيست:
«عن عيص بن القاسم قال سمعت اباعبدالله(ع) يقول عليکم بتقوي الله وحده لاشريک له و انظروا لانفسکم فوالله ان الرجل ليکون له الغنم فيها الراعي فاذاوجد رجلا هو اعلم بغنمه من الذي هو فيها يخرجه و يجي بذلک الرجل الذي هو اعلمبغنمه من الذي کان فيها و الله لو کانت لاحدکم نفسان يقاتل بواحده يجرب بهاثم کانت الاخري باقيه يعمل علي ما قد استبان لها و لکن له نفس واحده اذا ذهبتفقدوالله ذهبت التوبه فانتم احق ان تختاروا لانفسکم ان اتاکم آت منا فانظرواعلي اي شيء تخرجون و لاتقولوا خرج زيد فان زيدا کان عالما صدوقا و لميدعکمالي نفسه و انما دعاکم الي الرضا من آل محمد(ص) و لوظهر لوفي بما دعاکم اليهانما خرج الي سلطان مجتمع لينقضه;
عيص بن قاسم گويد، امام صادق(ع) فرمود: برشما باد به تقوا از خداوندي که شريکي براي او نيست و اين که مراعات جان خود را بکنيد. به خدا قسم اگر کسي گوسفنداني را به دست چوپاني بسپارد آن گاه چوپان بهتري بيابد چوپان قبلي را کنار زده، او را گزينش ميکند. به خدا قسم اگر شما دو جان ميداشتيد که با يکي تجربه ميکرديد و با ديگري زندگي مانعي ازبي احتياطي نبود!! و لکن شما يک جان بيش تر نداريد که اگر بيهوده آن را ازدست دهيد ديگر زمينه اي براي توبه هم نخواهيد داشت. پس سزاوار آن است که جانتان را هدر نداده (و زير هر علمي قرار نگيريد) اگر کسي از ما دم زد و قيام کرد (زود تحت تاثير قرار نگيريد) و ببينيد، انگيزه چيست (و هر قيامگري را به زيد قياس نکنيد و) نگوييد زيد قيام کرد که (حساب او از ديگراني که باانگيزه هاي غيرالهي قيام کردند جداست) زيد عالم بود، راست گو بود و شما را دعوت به خود نميکرد (او هرگز در پي حاکميت و به مسند نشاندن خويش نبود بلکه)هدف زيد تحصيل رضايت آل محمد بود و اگر پيروز ميشد به عهدش وفا کرده (وامامت را به امام حق ميسپرد) او قيام کرد تا هيمنه و قدرت سلطه گران غاصب رابشکند...»
از اين روايت استفاده ميشود در زمان امام صادق عليهالسلام فرصت طلبان فراواني با سوء استفاده از محبوبيت فوق العاده اهل بيت و نام آنها در صدد به قدرت رسيدن خود بودند که نمونه بارز آن قيام بني العباس بود.
قيامي که انگيزههاي جاه طلبانه از آغاز تا پايان آن موج ميزد! و متاسفانه گاه بعضي از دوستان و برخي از بستگان امام(ع) هم اغفال ميشدند و تحت تاثيرقرار ميگرفتند.
سخن امام صادق(ع) اين است که تحت تاثير اين فرصت طلب هاي شياد قرار نگيريد و بيهوده جانتان را هدر نکنيد و تا مشروعيت کامل قيامي برايتان محرز نشده در آن شرکت نجوييد.
2 از آن جا که بسياري از قيامهاي دوره امام(ع)، قيامهاي مسلحانه و ضد طواغيت بود و مشي امامان، به ويژه امام سجاد (ع) واردنشدن در اين قيام ها بوده است، ما براي آن که نظر امامان(ع) رادر مورد اين قيامها دريابيم بايد سراغ شواهد و قرائن برويم تا حقيقت را دريابيم، چه بسا در مسير تحقيق گاه به مذمت امامي از قيام يا سردار قيام برخوريم، لکن اين نميتواند دليل بر محکوم بودن آن قيام باشد، زيرا چه بسا امام بااين مذمت تنها ميخواسته ارتباط خود را با قيام تکذيب کند که اين امري کاملا طبيعي است.
بنابر اين قضاوت پيرامون قيامهاي دوران ائمه(ع) کار آساني نيست، بايد با حوصله، مجموع شواهد و قرائن را کنار هم گذارد تا به يک جمع بندي صحيح و منطبق با واقع رسيد.
3 مجموعه قيامهايي که در دوره هاي بعد ازامام حسين(ع) صورت گرفته است بر دو نوع است:
الف) قيامهايي که با اهداف وانگيزه هاي شيطاني و قدرت طلبي صورت گرفته است، هرچند در ظاهر دوستي اهلبيت(ع) ، بويژه خون خواهي سالار شهيدان حسين(ع) را يدک مي کشيدند. نمونه بارزو عيني اين نوع قيام ها، قيام «بني العباس» است. اينان هدفي جز رسيدن به حکومت نداشتند، لذا وقتي به قدرت رسيدند اگر نگوييم بيش از بني اميه، لااقل بمانند آنها جنايت کردند و فرزندان فاطمه (س) را به شهادت رساندند.
ب) قيام هايي که با اهداف و انگيزه هاي الهي بود و تنها انگيزه مقدس ظلم ستيزي را دنبال ميکرد و در صورت پيروزي در قيام بدون ترديد قدرت را به صاحب اصلي آن، يعني امامان شيعه(ع) تحويل ميدادند.
نمونه بارز اين قيام، قيام شهيد، زيدبن علي بن الحسين(ع) است که در نهايت قداست بود و شهيد «زيد» از معتقدين امامت امام صادق(ع) بود و اگر پيروزميشد به تصريح امام صادق(ع) لو ظفر لوفي قدرت را به حضرت واگذار ميکرد.
امامان شيعه(ع) قيام هاي نوع اول را محکوم و قيامهاي نوع دوم را مورد تاييدقرارميدادند(البته نه به صورت علني، بلکه نوعا مخفيانه آنها را مورد تاييدقرار ميدادند).
با توجه به اين سه مقدمه اينک به بيان موضع امام سجاد(ع) پيرامون قيام توابين و قيام مختار ميپردازيم:
قيام توابين
سخنرانيهاي افشاگرانه حضرت امام سجاد(ع) و زينب کبري، سبب شد که وجدان هاي خفته بيدار شده و انگيزه انتقام خواهي و خون خواهي در جانها زنده شود.قيام توابين با همين انگيزه شروع شد.
اولين جرقه هاي آن بلافاصله بعد از شهادت امام حسين(ع) درگرفت و به صورت علني در سال 65 ه.ق شروع شد.
ماهيت قيام توابين
اين قيام انگيزه مقدس انتقام خواهي از خون سالار شهيدان را دنبال ميکرد. در قداست اين انگيزه اين جمله امام سجاد(ع) شاهد خوبي است که:
به عمويش محمدبن حنفيه فرمود:
«يا عم لو ان عبدا زنجيا تعصب لنا اهل البيت لوجب عليالناس موازرته ...;عموجان اگر يک برده سياهي هم به حمايت از مابرخاستبايد مردم او را ياريکنند.» ماهيت قيامها را معمولا از سه راه ميتوان شناخت:
1 بررسي چهره رهبري نهضت ;
2 سيماي همراهان ;
3 شعارها.
رهبري اين نهضت را سليمان بن صرد خزاعي به عهده داشت. از چهره هايي که قبل ازفتح مکه مسلمان شده و با پيامبر اکرم همراه بودو بعد هم در رکاب مولي علي(ع)در تمام جنگ هاي حضرت حضور داشته است.
«شهدالمشاهد کلها مع علي(ع) ; در تمام مشاهد با امام علي(ع) بوده است.» و او در ماجراي کربلا محبوس و در زندان ابن زياد بوده است.
ديگر چهره هاي اين قيام که ميتوان آنها رااز سران نهضت، ناميد، عبارت اند از:
1 مسيب بن نجيبه فزاري ; 2 عبدالله بن سعد نفيل ازدي;3 عبدالله بن واحدتميمي ; 4 رفاعه بن شداد.
آن چه در مجموع اظهارنظرهاي اينان ديده ميشود انگيزه مقدس خون خواهي سالارشهيدان(ع) است و گفتار ديگر هواداران اين قيام هم در همين راستا ميباشد.
شعارهاي اين نهضت هم تماما شعارهاي خون خواهي سالار شهيدان بوده است.
به عنوان نمونه برخي از شعارهاي آنها را ميآوريم:
لا کوفه نبغي و لا عراقا لابل نريد الموت والعتاقا
نه کوفه را ميخواهيم و نه عراق را، بلکه ميخواهيم در راه خدا جان ببازيم واز عذاب رهايي يابيم.»
يا رب اني تائب اليک قد اتکلتسيدي عليک
پروردگارا به درگاهت توبه ميکنم و فقط اعتمادم بر تو است اي آقاي من!.»
اينها برخي از شعارهاي اين نهضت است! با توجه به اين ويژگيها اين قيام مقدس را «انتحار» ناميدن ، بي مهري به ايثارگران و فداکاران است. انتحار يعني چه؟
يعني آن که قيام کنندگان هدف نداشتند ; که دروغ است. و اگر مقصود اين است که هدفشان پيروزي نبود، مگر قيام مقدس آن است که هميشه پيروزي در پي داشته باشد؟ قيام مقدس آن است که در پي انجام وظيفه باشد و بدون ترديد قيام اين آزادمردان از سر سوز و احساس و مسئوليت و هدف اوليه آنها انتقام از خون ياران بوده است، هرچند اگر پيروز مي شدند، به چيزي کمتر از حکومت اهل بيت(ع)راضي نميشدند.
امام سجاد(ع) و قيام توابين
با توجه به شرايط حساس و بحراني وخفقاني دوره امام سجاد(ع) و موضع تقيه حضرت، توقع بياني صريح از حضرت درحمايت از اين قيام، نا به جاست و حتي برعکس بايد انتظار نکوهش را هم از امام داشت و لکن وقتي مجموع قرائن و شواهد را کنار هم ميگذاريم، تقريبا اطمينان به رضايت امام(ع) به اين قيام پيدا ميکنيم.
1 سليمان بن صرد، يک فقيه مسلم بوده و او خوب ميدانسته که قيام بدون رضاي امام انتحار است، طبيعي است که بدون رضايت امام دست به اين اقدام نزند.
2 اين قيام از سوي شيعيان اهل بيت مورد استقبال قرارگرفت «فکان يجيبهمالقوم بعدالقوم والنفر بعد النفر; گروه، گروه پاسخ مثبت ميدادند.» بدون ترديد اين تحرکات از نظر امام، غايب نمانده و اگر نقد و نکوهشي بود ابرازميداشت.
3 همان گونه که در روايت امام سجاد(ع) ديديم، امام تاييد هر حرکتي که در حمايت از اهل بيت باشد واجب ميدانست و اين قيام انگيزه اي جز حمايت ازاهل بيت نداشت.
در آغاز اين قيام سليمان بن صرد، چنين ايراد خطابه کرد:
ما براي حسين(ع) نامه نوشتيم و دعوت کرديم.او آمد و از ما کمک خواست ما کمک نکرديم. نتيجه آن شد که فاسقان او را هدف تيرهاي خود ساختند و او راکشتند وبي شرمي را از حد فزون کردند، حتي او را عريان ساختند، آگاه باشيد، بايد قيام کنيد که خدا را به خشم آورده ايد. نزد همسران و بچه هايتان برنگرديد، مگر آنکه خدا را راضي کنيد.
«والله ما اظنه راضيا دون ان تناجزوا من قتله او تبيروا لاتهابوا الموتفوالله ما هابه امري قط الاذل; به خدا قسم گمان نميکنم. او راضي شود، مگر آنکه انتقام از قاتلان او بگيرد و يا کشته شويد، از مرگ نهراسيد به خدا قسم هرکس از مرگ هراس به خود راه دهد ذليل خواهد شد.»
بنگريد به اين سخنان چگونه شور و حماسه و غيرت از آن ميبارد!! با اين شواهد و قرائن، ميتوان تاييد امام سجاد(ع) را دريافت. و در کتاب تشيع در مسير تاريخ ادعا کرده است که امام سجاد(ع) مستقيما با اين قيام در ارتباط بوده، ولي شاهد عرضه نکرده است.
در پايان بحث از قيام توابين تذکر به اين نکته لازم است که اين انتقاد برتوابين وارد است که چرا به موقع از حق حمايت نکردند (ولي اين اشکال برسليمان بن صرد وارد نيست، چرا که او به هنگام حادثه عاشورا زندان بوده است.)
اگر اين چهارهزار نفري که در قيام توابين شرکت کردند، روز عاشورا به ياري امام حسين(ع) مي شتافتند، قطعا تاريخ تغيير مسير مي داد. در اين مورد سخن مقام معظم رهبري خواندني است:
«... عوام متفرق شدند، ولي چرا آن خواص مومني که اطراف مسلم بودند، متفرق شدند در بين آنها کسان خوبي بودند، بعدا بعضي از آنان در کربلا آمدند شهيدشدند. اما اين جا اشتباه کردند. البته آنهايي که در کربلا شهيد شدند، کفاره اشتباهشان را دادند، اما از اين ها کساني بودند که به کربلا هم نيامدند نتوانستند بيايند توفيق پيدا نکردند! بعدا مجبور شدند جزو توابين بشوند،وقتي امام حسين کشته شد، وقتي فرزند پيغمبر از دست رفت.
وقتي فاجعه اتفاق افتاد وقتي حرکت تاريخ به سمت سراشيبی آغاز شد، ديگر چه فايده؟ به همين دليل تعداد توابين در تاريخ چند برابر عده شهداي کربلاست.
شهداي کربلا همه در يک روز کشته شدند; توابين هم در يک روز کشته شدند، اماشما ببينيد اثري که توابين در تاريخ گذاشتند يک هزارم اثري که شهداي کربلاگذاشتند نيست. براي خاطر آن که اينها در وقت خود نيامدند کار را در لحظه خود انجام ندادند، دير تصميم گرفتند، دير تشخيص دادند.»
قيام مختار
در رابطه باقيام مختار بايد سه بحث مطرح شود:
1 شخصيت مختار; 2 ماهيت قيام مختار;3 ارتباط امام سجاد(ع) بااين قيام.
شخصيت مختار
از مجموع شواهد تاريخي استفاده ميشود، مختار چهره اي سياسي و محب و شيفته اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بوده و هر چند ممکن است، در مسير عمل نقدهايي بر او وارد کنند، ولي در اصل نيت و انگيزه والا و مقدس مختار درانتقام گرفتن از خون شهداي کربلا بحثي نيست.
او در يکي از سخنانش گفت:
اصلا زندگي براي من گوارا نيست، مگر آن که انتقام خون سالار شهيدان را بگيرم.
و ماجراي منهال و سپاس گذاري مختار از اين که نفرين امام سجاد(ع) در حق«حرمله» قاتل علي اصغر به دست او تحقق پذيرفته، شاهد ديگري بر ارادت مختاربه اهل بيت است.
او انتقام خون شهيدان کربلا را گرفت و بااين کار دل اهل بيت را شاد کرد; تاقبل از اين انتقام پيوسته اهل بيت داغ دار بودند.
در رابطه با مختار دو گروه روايت رسيده است: رواياتي که مختار را مي ستايد عمده اين روايات از امام باقر(ع) است که فضاي نسبتا باز سياسي پديد آمده بوده است.
در روايتي آمده است: هيچ زن هاشمي اي بعد از شهادت امام حسين(ع) موهايش راشانه و خضاب نکرد تا زماني که مختار سر ابن زياد را براي امام سجاد(ع)فرستاد. و هيچ روزي امام سجاد(ع) خوشحال تر از روزي که مختار سر ابن زياد رابراي امام سجاد(ع) فرستاد نبود. حضرت به شکرانه اين خبر خوش يک بار شتر خرماصدقه داد. در روايات ما ستايشهاي فراواني شده، از آنان که سبب شادي وخوشحالي مومني شوند ! حال قضاوت کنيد اجر و پاداش کسي را که دل امامي را شادکند!!
در روايتي ديگر حضرت امام باقر(ع) فرمود: به مختار ناسزا نگوييد چون او قاتلين ما را به سزاي عمل ننگين آنها نشاند و زن هاي بي شوهر ما را شوهر داد و در شرايط تنگدستي مختار ما را کمک کرد.
در روايتي آمده امام باقر(ع) در «مني» مشغول تراشيدن سر بود. دراين هنگام شخصي اجازه خواست و وارد شد و خواست دست امام(ع) را ببوسد امام(ع) پرسيد توکي هستي ؟ او گفت من پسر مختارم، امام باقر(ع) از او تجليل کرد، سپس خدمت امام(ع) درد دل کرد که خيلي عليه پدرم سخن گفته ميشود. امام (ع) فرمود چه مي گويند؟ او گفت: ميگويند مختار کذاب است. حضرت با رد اين اتهام تجليل شايسته اي از مختار کرد و خدمات او را برشمرد!
گروه دوم رواياتي است که مختار را مورد مذمت و نکوهش قرار مي دهد از جمله:
روايتي از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که: کان المختار يکذب علي علي بن الحسين(ع) مختار پيوسته به امام سجاد(ع) دروغ مي بسته است.
روايت دوم روايتي است که ميگويد امام سجاد(ع) هداياي مختار را رد کرد.
در پاسخ اين روايات دو نکته قابل ذکر است:
1 اين که سند اين روايات ضعيف است، آن چنان که محققان فن اثبات کرده اند.
2 در رابطه با شخصيتي که دشمنان اهل بيت را نابود کرده و خانه هاي آنها راويران کرده و آنها را به اشد مجازات رسانده بايد انتظار آن را داشت که دشمنانشان براي لکه دار کردن چهره آنها احاديث دروغين جعل کنند.
و شاهد ضعف اين روايات تجليل فوق العاده علماي شيعه از مختار است:
مرحوم علامه اميني (ره) در باره او ميگويد: «و قد اکبره و نزهه،العلماءالاعلام; علماء بزرگ از مختار تجليل کرده و او را از اتهامات بري دانسته اند.» آن گاه نام 21 کتاب از عالمان شيعه را ذکر ميکند که از اوتجليل کرده اند! با توجه به آن چه گفته شد روشن ميشود که بسياري از اتهاماتي که بر مختار وارد کرده اند، بي اساس است:
ميگويند مختار مدعي وحي بوده ومي گفته جبرئيل بر او نازل ميشود. اين اتهام، اتهامي است آن قدر واهي که زن جوان مرده را به خنده وامي دارد. مي گويند:
او کيساني و طرف دار امامت محمدبن حنفيه بوده است و معتقد بوده که او مهدي موعود است که غايب شده است. جواب اين اتهام آن است که: اولا، کيسانيه بعد ازمرگ محمدبن حنفيه اعلام موجوديت کردند و مختار در زمان خود محمدبن حنفيه کشته شد. ثانيا، نه مختار قائل به امامت محمدبن حنفيه بود و نه خود محمدبن حنفيه قائل به امامت خودش، بلکه او به تصريح روايت امام صادق(ع) اقرار به امامت امام سجاد(ع) داشت «عن الصادق(ع) ما مات محمدبن حنفيه حتي اقر لعلي بن الحسين(ع).» بلي محمد بن حنفيه به نمايندگي از امام سجاد(ع) چهره معنوي وتقدس قيام مختار بوده است و مدرک آن را بيان خواهيم کرد. پس تهمت کيساني گري که متاسفانه بعضي نويسندگان معاصر هم نوشته اند، بي اساس است.
ميگويند: وقتي امام مجتبي(ع) در مدائن در خانه عموي مختار بستري شد، مختار به عموي خود پيشنهاد کرد که امام حسن(ع) را به معاويه تحويل دهيم! پاسخ اين اتهام آن استکه اولا، سند روايت ضعيف است، چون مرسل است.
ثانيا، در روايتي آمده مختار به اين وسيله ميخواسته عمويش را امتحان کند واگر عمويش تصميم ميگرفت که امام حسن(ع) را به معاويه تحويل دهد. اولين کسيکه با او برخورد ميکرد مختار بود.
ثالثا، ما قائل به عصمت مختار نيستيم، اگر فرضا اين پيشنهاد از مختار صادرشده باشد، يک اشتباه و لغزش بزرگ در برهه اي از عمر اوست، و اين سبب نميشودکه ما او را به کلي ضد اهل بيت بدانيم و بر فرض اگر چنان پيشنهادي از او صادر شده باشد، عملکرد بعدي مختار توبه عملي اوست.
ميگويند: مختار ابتدا به خوارج اعتقاد داشت و بعد زيدي شد و سپس به شيعه گرايش پيدا کرد!! اين نيز اتهامي بيش نيست، به ويژه آن که زيديه سال ها بعداز مرگ مختار اعلان موجوديت کردند.
اينها برخي از اتهاماتي است که به مختار زده ميشود ونسبت به شخصيتي که کاري آن چنان بزرگ انجام داد، بايد انتظار اتهاماتي بيش از اين را هم داشت!!
ماهيت قيام مختار
آن چه از مجموع عملکرد قيام مختار استفاده ميشود، اين است که او مي خواسته اقتدار پيدا کند تا در سايه آن انتقام خون قاتلين کربلا رابگيرد. او همکاري بسيار خوبي با حضرت مسلم بن عقيل سفير امام حسين(ع) داشت ودر زمان وقوع حادثه عاشورا در زندان بود.
و مشاهده جنايات ابن زياد به ويژه بر نيزه کردن سرهاي شهدا انديشه انتقام را در وجود او زنده کرد و بالاخره اين انگيزه مقدس رابه ظهور رساند و انتقام خوب و جانانه از جنايت کاران کربلا گرفت. آنها را کوچه به کوچه تعقيب کرد و ازمخفي گاه ها به در آورد و به سزاي اعمالشان رساند.
مختار مي کوشيد حتي الامکان مقابله به مثل کند و همان گونه که جنايت کرده اندبه سزاي اعمالشان برساند، آنها را که اسب بر بدن عزيز خدا حسين تاخته بودند،او هم اسب بر بدنشان تاخت، قطعه، قطعه کرد و آن گاه آنها را سوزاند.
نقل عملکرد مختار در مورد جنايتکاران کربلا به درازا ميکشد و از سبک اختصاري که در اين مجموعه داريم بيرون است.
ليکن شبه هاي که در اين جا طرح ميشود اين است که: مختار قاتلان امام حسين(ع)را«مثله» ميکرد، اعضايشان را ميبريد و اين کار حتي در جنگ با کفار ممنوع است. پيامبر اکرم (ص) فرمود: «اياکم والمثله و لو بالکلب العقور! از مثله کردن حتي نسبت به سگ هار بپرهيزيد.» نيز از سفارش هاي پيوسته پيامبر(ص) به رزمندگان قبل از آغاز جنگ اين بود که «لاتمثلوا» دشمن را مثله نکنيد.
پاسخ به اين اشکال اين است که: اولا، همان گونه که گفتيم دفاع از مختار هرگز به معناي مطلق کردن او و مهر تاييد بر همه کارهاي او نيست. چه بسا بتوان اين کار را از اشتباهات مختار حساب کرد.
ثانيا، نهي از «مثله» در روايات به صورت مطلق نيست، بلکه در شرايط عادي است، ولي اگر وضعيت به گونه اي شد که چاره اي جز آن نبود، هم شرع و هم عقل اجازه چنين کاري را ميدهند.
خوشبختانه در روايتي هم که نهي از مثله و برخي از امور ديگر آمد يک استثنادارد: «الا ان تضطروا اليها; مگر به اينها اضطرار پيدا کنيد.» چه ميدانيم شايد مختار در وضعيتي بود که براي زهره چشم گرفتن از دشمنان اهل بيت بايد صاعقه وار عمل ميکرده و اين گونه عمل کند. و به گفته بعضي از محققان «امروزوقتي ما داستان کشتار مختار پسر ابي عبيده ثقفي را ميخوانيم اگر سري به کتابهاي حقوقي زده باشيم، ممکن است چنان انتقامي را تا حدي خشن بدانيم و بگوييم چرا چنان کردند؟ يکي را چون گوسفند سر بريدند. يکي را شکم پاره کردند. ديگري را که تيري به فرزندي از فرزندان حسين افکنده و آن جوان دست را سپر ساخته وتير دست و پيشاني او را شکافته بود همان کيفر دادند، ديگري را در ديگ روغن جوشان افکندند، دست و پاي آن يکي را به زمين دوختند و اسبان را از روي اوگذراندند، چنان که نوشته اند در يک جا 248تن که در قتل حسين و ياران او شريک بودند اين گونه کيفرها چشاندند.
مااين داستانها را ميخوانيم در آن نوعي قساوت مي بينيم، اما بايد دانست قضاوت مردم سيزده قرن بعد در باره کردار پيشينيان درست نيست. ديگر آن که چون خشم انقلاب زبانه زد معيارها دگرگون ميشود، انقلاب معمولا با خشم و قساوت همراه است، بلکه اگر خشم با انقلاب همراه نباشد، انقلاب نيست....»
ارتباط امام سجاد(ع) بااين قيام
نکته مهم و اساسي بحث ما اين است که بدانيم آيا امام سجاد(ع) با اين قيام در ارتباط بوده يا خير؟
همان گونه که در مباحث گذشته آورديم، انتظار اين که بيان صريحي از امام سجاد(ع) به حمايت از قيام مختار در آن وضعيت خفقاني داشته باشيم انتظاري نابه جا و دور از واقعيت است. براين اساس ما بايد به دنبال شواهد و قرائن درمورد رضايت امام(ع) به اين قيام باشيم.
شواهد و قرائن نشان ميدهد که امام از اين قيام راضي بوده است: اولا، انقلابيهاي کوفه نزد محمدبن حنفيه آمدند و به او گفتند مختار قيام کرده است،نميدانيم آيا اين قيام مورد تاييد است يا نه ؟ اگر مورد تاييد است ماهم واردشويم. او گفت:
«قوموا بنا الي امامي و امامکم علي بن الحسين; برخيزيد نزد امام من وامامتان علي بن الحسين برويم.» «فلما دخلوا عليه اخبر خبرهم الذي جاوالاجله; وقتي بر حضرت وارد شدند محمدبن حنفيه خدمت امام گزارش داد که اينان باچه هدفي آمده اند».
حضرت فرمود: «يا عم لو ان عبدا زنجياتعصب لنا اهل البيت لوجب علي الناسموازرته و قد وليتک هذا الامر فاصنع ماشئت; عموجان ! اگر برده سياهي به حمايت از ما برخاست بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئوليت اين امر«ورود در قيام مختار را» به تو واگذار کردم هر گونه که خواستي عمل کن.»
از اين متن استفاده ميشود که محمدبن حنفيه نماينده امام سجاد(ع) در اين قيام بوده است. ثانيا، پس از آن که مختار سر ابن زياد را براي امام سجاد(ع)فرستاد و چشم امام به سر اين جنايتکار افتاد حضرت در حق مختار دعا کرد وفرمود: «الحمدلله الذي ادرک لي ثاري من اعدائي و جزي المختار خيرا; خدا راشکر که خداوند انتقامم را از دشمنان گرفت، خداوند به مختار جزاي خير دهد.»
شيخ حسن صاحب معالم، در کتاب «التحريرالطاوس» ميگويد: علما ترحيم امام برکسي را دليل بر حسنش ميگيرند، تا چه رسد به امثال اين تعابير. با توجه به اين دو شاهد ميتوان حمايت امام سجاد(ع) از اين قيام را فهميد و بر داشت کردکه اين قيام با اذن امام(ع) بوده است. فقيه و رجالي بزرگ معاصر مرحوم آقاي خويي گويد: «و يظهر من بعض الروايات ان هذا کان باذن خاص من السجاد(ع);ازبعضي روايات استفاده ميشود که اين قيام به اذن خاص امام سجاد(ع) بوده است.»
اين کوتاه سخني پيرامون امام سجاد(ع) و قيام توابين و مختار بود که به مناسبت ايام محرم و صفر تحرير شد. به ياري خداوند در مقاله آينده دنباله بحث از سيره امام علي(ع) را پي خواهيم گرفت.
انشاءا...




